عشق من

♥♥♥·´¯`·. اول به نام خدای عشق، دوم به نام عشق، سوم به یاد مرگ .·´¯`· ♥♥♥

عشق من

♥♥♥·´¯`·. اول به نام خدای عشق، دوم به نام عشق، سوم به یاد مرگ .·´¯`· ♥♥♥

عشق من

.......♥#########♥
.....♥#############♥
...♥###############♥
..♥#################♥..................♥###♥
..♥##################♥..........♥#########♥
....♥#################♥......♥#############♥
.......♥################♥..♥###############♥
.........♥################♥################♥
...........♥###############################♥
..............♥############################♥
................♥#########################♥
..................♥######################♥
....................♥###################♥
......................♥#################♥
........................♥##############♥
...........................♥###########♥
.............................♥#########♥
...............................♥#######♥
.................................♥#####♥
...................................♥###♥
.....................................♥#♥
.......................................♥
.......................................♥
.....................................♥
...................................♥
.................................♥
..............................♥
............................♥
.........................♥
......................♥
..................♥
.............♥
.........♥
......♥
.....♥
.......♥
..........♥
..............♥
...................♥
..........................♥
...............................♥
.................................♥
.................................♥
..............................♥
.........................♥
..................♥
.............♥
.....♥
...♥

.
وقتی به آسمان نگاه میکنم خوشحالم-چون به رغم فاصله ها باز زیر یک سقفیم
.
مهمترین درسی که از زندگی آموختم این بود که...
"هیچکس" شبیه حرفهایش نبود...
.
درد یعنی....
اونیکه دوسش داری بشینه کنارت...
از اونیکه دوسش داره برات بگه...
.
برای خیانت هزار راه است اما هیچ کدام به اندازه تظاهر به دوست داشتن کثیف نیست

پیام های کوتاه
  • ۱۳ فروردين ۹۳ , ۰۳:۲۸
    راست
آخرین مطالب
  • ۹۳/۰۱/۱۰
    شب
نویسندگان

۹۸ مطلب توسط «♥maryam ♥» ثبت شده است

تو بخند!!!

 

به چه میخندی تو ؟

 به مفهوم غم آونگ جدایی ؟

 به چه چیز !

 به شکست دل من ؟

 یا به پیروزی خویش ؟

 به چه میخندی تو ؟

 به نگاهم که چه مستانه تورا باور کرد؟

 یا به افسونگری چشمانت که مرا سوخت وخاکستر کرد؟

 به چه میخندی تو؟

 به دل ساده من میخندی؟

 که دگرتا به ابد نیز به فکر خود نیست !

 خنده دار است بخند!!!

قانون

بیایید از همین امشب یک قانون جدید وضع کنیم:

 

"همیشه سعی کنیم اندکی ازحد لازم مهربان تر باشیم"

کاش میشد!!!

کاش میشد به دورانی برگردم

که تمام غصه های من شکستن

نوک مدادم بود....

خدایا!!!

 

خــــــــــدایــــــــــا!

 

به آنان که ادعای عاشقی تو رادارند بیاموز که

 

بزرگترین گناه شکستن دل آدمیان است .

کاش

کاش اون لحظه ای که یکی ازت می پرسه" حالت چطوره؟ "

و توجواب می دی " خوبم" ،

کسی باشه که محکم بغلت کنه

و آروم تو گوشت بگه

می دونم خوب نیستی

دل مبند

به روزها دل مبند،

روزها به فصل که میرسند رنگ عوض می کنند،

با شب بمان،

شب گرچه تاریک است،

لیکن همیشه یکرنگ است...!

پس چرا خدا


خُـدایْا زیْرِ قـُولـَتـْ زَدیـْـ؟؟؟؟؟؟؟

گُـفـْتـیـْ حـَقـِ اِنـتِـخـابـْ دارِمـْ

پـَسـْ چـِرا اِنـتـِخـابَـمـْ

دَر آغـوشـِ دیـگـَریـسـتـْ....!!!!!!

گفتگو

گفت : یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه

گفتم :چشم، اگه جوابشو بدونم، خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم

گفت: دارم میمیرم

گفتم: یعنی چی؟

گفت: یعنی دارم میمیرم دیگه

گفتم: دکتر دیگه ای، خارج از کشور؟

گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد !

گفتم: خدا کریمه، انشالله که بهت سلامتی میده

با تعجب نگاه کرد و گفت: یعنی اگه من بمیرم، خدا کریم نیست؟

فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه سرش رو شیره مالید

گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟

گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم

از خونه بیرون نمیومدم، کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن، تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم.

خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون و مثل همه شروع به کار کردم، اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت، خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد

با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن، آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه ...

سرتونو درد نیارم من کار میکردم اما حرص نداشتم

بین مردم بودم اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم

ماشین عروس که میدیدم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم

گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم

مثل پیر مردا برا همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردم

الغرض اینکه این ماجرا منو آدم خوبی کرد و ناز و خوردنی شدم

حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدنو قبول میکنه؟

گفتم: بله، اونجور که یادگرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه

آرام آرام خداحافظی کرد و تشکر

داشت میرفت

گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟

گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!!

یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم.

با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟

گفت: بیمار نیستم!

هم کفرم داشت در میومد و هم از تعجب داشتم شاخ دار میشدم گفتم: پس چی؟

گفت: فهمیدم مردنیم،

رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم؟

گفتن: نه گفتم: خارج چی؟ و باز گفتند : نه!

خلاصه ما رفتنی هستیم کی ش فرقی داره مگه؟

باز خندید و رفت و دل منو با خودش برد ...


راستی اگه لحظه دقیق شکستن شیشه عمر برامون مشخص بود؛
در این زمان باقیمانده چه کارها که نمی کردیم و چه کارها که می کردیم ؟!