عشق من

♥♥♥·´¯`·. اول به نام خدای عشق، دوم به نام عشق، سوم به یاد مرگ .·´¯`· ♥♥♥

عشق من

♥♥♥·´¯`·. اول به نام خدای عشق، دوم به نام عشق، سوم به یاد مرگ .·´¯`· ♥♥♥

عشق من

.......♥#########♥
.....♥#############♥
...♥###############♥
..♥#################♥..................♥###♥
..♥##################♥..........♥#########♥
....♥#################♥......♥#############♥
.......♥################♥..♥###############♥
.........♥################♥################♥
...........♥###############################♥
..............♥############################♥
................♥#########################♥
..................♥######################♥
....................♥###################♥
......................♥#################♥
........................♥##############♥
...........................♥###########♥
.............................♥#########♥
...............................♥#######♥
.................................♥#####♥
...................................♥###♥
.....................................♥#♥
.......................................♥
.......................................♥
.....................................♥
...................................♥
.................................♥
..............................♥
............................♥
.........................♥
......................♥
..................♥
.............♥
.........♥
......♥
.....♥
.......♥
..........♥
..............♥
...................♥
..........................♥
...............................♥
.................................♥
.................................♥
..............................♥
.........................♥
..................♥
.............♥
.....♥
...♥

.
وقتی به آسمان نگاه میکنم خوشحالم-چون به رغم فاصله ها باز زیر یک سقفیم
.
مهمترین درسی که از زندگی آموختم این بود که...
"هیچکس" شبیه حرفهایش نبود...
.
درد یعنی....
اونیکه دوسش داری بشینه کنارت...
از اونیکه دوسش داره برات بگه...
.
برای خیانت هزار راه است اما هیچ کدام به اندازه تظاهر به دوست داشتن کثیف نیست

پیام های کوتاه
  • ۱۳ فروردين ۹۳ , ۰۳:۲۸
    راست
آخرین مطالب
  • ۹۳/۰۱/۱۰
    شب
نویسندگان

۲۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۱ ثبت شده است

من...!!!

من نه عاشق هستم

و نه محتاج نگاهی که بلغزد بر من

من خودم هستم و تنهایی ویک حس غریب

که به صد عشق و هوس می ارزد

 

امیدوارم................

امــیدوارم توىِ "زندگــــــــیت" جــزءِ اون دسته از اَفـــ ـــرادى باشی که :

اگه یکی از پُشت چشماتو گرفت ،

فقط یه نفر تو ذهـــنت بیاد ، نه چند نفر!!!

دلم گرفته

دلـ ـم گرفـ ـته از آدمـ ـای کـ ـه میـ ـگن دوسـ ـت دارم

ولـ ـی معنـ ـیش رو نمـیـ ـدونن

از آدمـ ـای کـ ـه میـ ـخوان مـ ـال اونـ ـا باشـ ـی

ولـ ـی خودشـ ـون مـ ـاله تـ ـو نیسـ ـتن

از آدمـ ـای کـ ـه زیـ ـر بـ ـارون بـ ـرات میـ ـمیرن

ولـ ـی وقتـ ـی آفتـ ـاب بـ ـشه همـ ـه چیـ ـز یـ ـادشون میـ ـره

چقدر سخته

  چقدر سخته

کسی رو که دوستش داری نتونی بهش بگی که دوستش داری وچقدر

بده که کسی تورو دوست داشته باشه واینو نتونه بهت بگه . . .


چقدر سخته

تو چشای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدید وبجاش یه

زخم همیشگی رو قلبت هدیه داد زول بزنی و بجای اینکه

لبریز کنید و نفرت شی حس کنی که هنوز هم دوسش داری . . .

 

چقدر سخته

دلت بخواد سرتو باز به دیواری تکیه بدی که

یبار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده . . .

  

چقدر سخته

تو خیالت ساعتها باهاش حرف بزنی اما

وقتی دیدیش هیچ چیزی بجز سلام نتونی بگی . . .

 

چقدر سخته

وقتی که پشتت بهشه دونه های اشک گونه هاتو خیس کنه

اما مجبور بشی بخندی تا نفهمه که هنوز دوسش داری . . .


 چقدر سخته

گل آرزوهاتو تو باغ دیگری ببینی و هزار

بار خودتو بشکنی و اونوقت آروم زیر لب بگی

گل من

                                                         باغچهء نو مبارک

حال من

امروز عجیب تنها بودم طوری که وقتی داشتم از وسط خیابون رد میشدم
 نمیخاستم حرکت کنم میخاستم بایستم و بذارم ماشین از روم رد بشه
 و هم خودمو راحت کنم هم یه عده ای رو  نمیدونم 
والا این دیگه چه حسیه که به آدم دست میده

اما حتی یه هم زبون هم نداشتم 

بتونم بهش فقط و فقط بگم

 بشین باهام درد دل کنم

بگو نگاهم نکنند

بـه چـشـمـهـایـت بگــو . . . 

نـگـاهـم نـڪـنـنـد ... 

بـگـو وقـتـے خـیـره ات مـے شـوم 

سرشـاטּ بـه ڪـار خـودشـاטּ بـاشـد . . . ! 

نـه ڪـه فـڪـر ڪـنـے خـجـالـت مـے ڪـشـم هـا . . . 

نـه ! 

حـواسـم نـیـسـت . . .

 عـاشـقـت مـی شـوم . . . 

گاهی دوست دارم


آدم است دیــــگر؛

گاهے دلــش مےخواهـــد،

کسے موهایـــش را نــوازش دهــد و آرام زیر گوشــش بگویــد:

دوستــت دارم. . . !

عشق بزرگ

شخصی مشغول تخریب دیوار قدیمی خانه اش بود تا آنرا نوسازی کند. توضیح اینکه منازل ژاپنی بنابر شرایط محیطی دارای فضایی خالی بین دیوارهای چوبی هستند.

این شخص در حین خراب کردن دیوار در بین آن مارمولکی را دید که میخی از بیرون به پایش فرو رفته بود.

دلش سوخت و یک لحظه کنجکاو شد. وقتی میخ را بررسی کرد خیلی تعجب کرد ! این میخ چهار سال پیش، هنگام ساختن خانه کوبیده شده بود !

اما براستی چه اتفاقی افتاده بود ؟ که در یک قسمت تاریک آنهم بدون کوچکترین حرکت، یک مارمولک توانسته بمدت چهار سال در چنین موقعیتی زنده مانده !

چنین چیزی امکان ندارد و غیر قابل تصور است. متحیر از این مساله کارش را تعطیل و مارمولک را مشاهده کرد.

در این مدت چکار می کرده ؟ چگونه و چی می خورده ؟

همانطور که به مارمولک نگاه می کرد یکدفعه مارمولکی دیگر، با غذایی در دهانش ظاهر شد !

مرد شدیدا منقلب شد ! چهار سال مراقبت. و این است عشق ! یک موجود کوچک با عشقی بزرگ

منتظر نظرات گرم شما هستم 

دوستون دارم 

عشقم دوستت داره

آهـــای پـــسر...
هـــوی کـــوچولو..؟؟!!!
بــــا توِأم!!!
تـــویی کــه پـــشتــه مـــزدا 3 نـشستی!!!
تـــو چـــشای مـــن اونــــجوری نـــگا نکـــن..؟؟!!!!
بـــاشه؟؟؟
ابــــرو هــاتو هـــشتی ورداشــــتی...
واس همـــین وقـــتی جـــذبه مــیگیری دلـــم قـــنج مـــیره...
واســــه مـــن کـــاری نـــداره یــــقتـــو بـــگیرم دیـــواریـــت کـــنم..؟؟!!!
ولـــــــــــــــــی..........
جُف شـــیش آوردی کـــه عــــشقم دوستــت داره!!!
وگـــرنــــه گـــونـه های ســـرختو مـــیسپــردم بــه انـــگشتای دستم..؟؟!!! 

اینه رسم دوست داشتن

قــرار نـیسـت کـه مـن همیـشه خـوش باشـم...

پارسـال مــن خـوش بـودم از اینـکه در کنـارت بـودم

امـسال دیگری خوشـحال اسـت بــرای باتـو بـودن و سـال بـعد یـکی دیگـه...

از تـلاش دسـت نکـش که چـشم ملـتی به تـو اسـت..!!

خدایا...!!!

خـــُــدایا ؛

از جنس مخالفـــَــم نــه چهرهٔ زیبا میخوام ،

نه اندام برجسته !

فـــَــقـــَــط یـک قـَـلب می خـــــوام که برای خودَم باشـــه...

فـــَــقـــَــط برای خودَم ...

بیچاره دل

بعضی حرف ها را “نباید زد”

بعضی حرف ها را “نباید خورد”

بیچاره دل چه میکشد میان این “زد” و”خورد”

فرض میکنم فقط فرض

فرض میکنم!
تو..
خیلی دوستــــــم داری ...
همینقدر که من دوستت دارم ...
و یکی از همین روزها
دلت برای روز های قشنگمون تنگ می شه ...
فرض میکنم ...
هیچ وقت بی تفاوت نبودی،
و تمام این ساعت ها
که نبودی
به یادم بودی ...!
فرض میکنم..
دنیا هنوز آدم های احساساتی مثل من رو دوست داره ...... !
و تو..و تـــو....
همین لحظه
دلت برای یه ثانیه از اون روزهایی که با من بودی سخت تنگ می شه ...
فقط فرض میکنم ..... همین

قبول دارین .......!!!

پسر: عزیزم عاشقتم :*
دختر:آره خیلی عشقت قشنگه، اما دستتو از اونجا بردار
پسر: جانه من حال گیری نکن خودتم خوشت میاد پس گیر نده دیگه
دختر:نه! ما تازه 2هفته س که باهم دوست شدیم
پسر:تو دوسم نداری و گر نه این کارو نمی کردی
... دختر: رو مخم نرو دیگه؛من دوست دارم و دارم عاشقت میشم اما
عشق قلبارو باز میکنه نه پاهارو!!.

من که میدانم . . .

من که میدانم..
به کودکی هم اگر بر گردم..
تو همان
شیشه ی شیر گمشده ام میشوی

خاطره

یه نفر ازم پرسید : میشناسیش؟؟!
هزارتا خاطره ازت اومد جلوی چشمم ،
اما فقط یه لبخند زدم و گفتم : میشناختمش…

اگه تو بمیری - من هم می میرم

دختره از پسره پرسید: من خوشگلم؟

گفت :نه .گفت دوستم داری؟

گفت: نوچ؟گفت اگه بمیرم برام گریه میکنی؟

گفت :اصلا....

دختره چشماش پر از اشک شد. هیچی نگفت

پسره بغلش کرد گفت:تو خوشگل نیستی زیبا

 ترین هستی.

تورودوست ندارم چون عاشقتم.

اگه تو بمیری برات گریه نمیکنم چون من هم می میرم

عشق دستمال کاغذی ب اشک

دستمال کاغذی به اشک گفت: 

قطره قطره‌ات طلاست 

یک کم از طلای خود حراج می‌کنی؟ 

عاشقم !

با من ازدواج می‌کنی؟ 

اشک گفت: 

ازدواج اشک و دستمالِ کاغذی! 

تو چقدر ساده‌ای 

خوش خیال کاغذی! 

توی ازدواج ما 

تو مچاله می‌شوی 

چرک می‌شوی و تکه‌ای زباله می‌شوی 

پس برو و بی‌خیال باش 

عاشقی کجاست! 

تو فقط 

دستمال باش! 

دستمال کاغذی، دلش شکست 

گوشه‌ای کنار جعبه‌اش نشست 

گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد 

در تن سفید و نازکش دوید 

خونِ درد 

آخرش، دستمال کاغذی مچاله شد 

مثل تکه‌ای زباله شد 

او ولی شبیه دیگران نشد 

چرک و زشت مثل این و آن نشد 

رفت اگرچه توی سطل آشغال 

پاک بود و عاشق و زلال 

او با تمام دستمال‌های کاغذی فرق داشت 

چون که در میان قلب خود 

دانه‌های اشک کاشت.

اگــــه میـــدونستـــی!!!!!!

اگه میدونستی قطره بارون وقت دورشدن از ابرا چه حالی میشه........

اگه میدونستی یه بندر وقت رفتن کشتی ها چه تنها میشه.......

اگه میدونستی درخت کاج وقت پرکشدین پرنده ها چه غمگین میشه.......

اگه میدونستی که رفتنت چه آتیشی به جونم می کشه......

اون وقت آنقدر راحت نمی گفتی.......

                                 

                                         می خوام برم.........

 

عشق چیست؟

به کوه گفتم عشق چیست؟لرزید

به ابرگفتم عشق چیست؟بارید

به باد گفتم عشق چیست؟وزید

به پروانه گفتم عشق چیست؟نالید

به گل گفتم عشق چیست؟پرپرشد

به انسان گفتم عشق چیست؟

اشک از دیدگانش جاری شد و گفت:

    *دیوانگیســــــــــــــــــــــت*

پازل زندگی


یه روز یه باباهه داشته روزنامه می خونده بچه اش میاد میگه بابا با هم بازی کنیم؟
 باباهه که حوصله نداشته یه تیکه از روزنامه که نقشه دنیا روش بوده رو
تیکه تیکه می کنه میده به بچه می گه فکر کن پازله درستش کن.
 چند دقیقه بعد بچه درستش می کنه مییاردش باباهه می گه توکه
نقشه ی دنیارو بلد نیستی چطور درستش کردی ؟
 
بچه می گه من ادمای پشت صفحه رو درست کردم اگه ادما درست بشن
دنیا هم درست میشه.

     اگه آدما درست بشن دنیا هم درست میشه....