عشق من
- سه شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۱، ۰۷:۳۲ ب.ظ
فردا صبح بیـــ ـ ــدارم نکـــ ـ ـــن…
از اون جایی که تو ناراحتش میکنی....
و.....
یکی دیگه آرومش میکنه...
من میترسم از این آدما !
قصه جواب نمیده ,
مامان آرامبخش نداری ؟!
زندگی وقتی به بــــن بستـــ میرسه کــــه
متنفـــرم از شبـــایی که خودمـــم نمیدونــــم
دردم
چیــــــه...
هیس !
بگذارید برود ؛در ماندن التماسی نیست …
وقتی که گریه کردیم گفتن بچه است........
وقتی که خندیدیم گفتن دیونه است..................
وقتی که جدی بودیم گفتن مغروره........
وقتی که شوخی کردیم گفتن سنگین باش.......
وقتی که حرف زدیم گفتن پر حرفه.............
وقتی که ساکت شدیم گفتن عاشقه.........
حالا ام که عاشقیم می گن گناه
چه سخت است، تشییع عشق بر روی شانه های فراموشی...
و دل سپردن به قبرستان جدایی...
وقتی می دانی پنج شنبه ای نیست،
تا رهگذری،
بر بی کسی ات فاتحه ای بخواند...
از
حقیقتــــــــ ـ ـ ـ ـ های تلخ خسته ام …
یک دروغ شیرینـــــــــــ ـ ـ ـــــ
بگو
“بگو دوستــ ـ ـــت دارم…”
از عجایب عشق:
تنها همون آغوشی آرامت میکند
که دلت را به درد می آورد !!!!
شیشه نازک احساس مرا دست نزن !
چندشم می شود از لک انگشت دروغ
آن که میگفت که احساس مرا میفهمد…
کو کجا رفت؟که احساس مرا خوب فروخت!!!
خوب نگاه کن این منم که آوره ای این غربت شده ام
که پنهان شده ام؛ آنقدر
از نگاه تو،
شعر میان زندگی ام می ریزد
که حتی خودت را هم
یارای خواندن این شاهنامه نیست...
- ۹۱/۱۰/۲۶